جدول جو
جدول جو

معنی مرده ریگ - جستجوی لغت در جدول جو

مرده ریگ
مالی که از مرده باقی مانده باشد، میراث، کنایه از بیهوده، بی ارزش، ناچیز، فرومایه، برای مثال ماند چون پای مقعد اندر ریگ / آن سر مرده ریگش اندر دیگ (سنائی - ۲۰۴)، قوم گفتندش که ای چون تلّ ریگ / پس چه می کردی، که ای، ای مرده ریگ؟ (مولوی - ۹۳۸)، وارث
تصویری از مرده ریگ
تصویر مرده ریگ
فرهنگ فارسی عمید
مرده ریگ
آنچه که از مرده برای وارثش بجاماند ارث میراث: از خراج ار جمع آری زر چو ریگ آخر آن از تو بماند مرده ریگ. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
مرده ریگ
میراث، ارث
تصویری از مرده ریگ
تصویر مرده ریگ
فرهنگ فارسی معین
مرده ریگ
ارث، ارثیه، میراث
تصویری از مرده ریگ
تصویر مرده ریگ
فرهنگ واژه فارسی سره
مرده ریگ
ارث، ترکه، ماترک، متروکات، میراث
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرده ریز
تصویر خرده ریز
چیزهای خرد، کم بها، پراکنده و بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَ / دِ رَ)
که رنگش مثل رنگ مرده باشد از غایت خوف یا افراط غم. (آنندراج) ، رنگ پریده. بدون صفا و طراوت و شادابی:
زاهد من و زنده رود باده
جوی عسل تو مرده رنگ است.
سالک (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ)
آشغال. ریزه پیزه. خرت و پرت. چیزهای بسیار کوچک
لغت نامه دهخدا
(مُدَ / دِ سَ)
مردارسنگ. مردارسنج. مرداسنج. مرداسنگ. رجوع به مرداسنگ و دزی ج 2 ص 580 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ / دِ رَ)
رنگ پریدگی. بی طراوتی:
هرزه گوئی چند همچون سرخوشان انجمن
مرده رنگی چند همچون کشتگان بادیه.
سلیم (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرده ری
تصویر مرده ری
مرده ریگ
فرهنگ لغت هوشیار
اکسید - دو ظرفیتی سرب متبلور یا پرو تواکسید سرب میباشد - اگر این اکسید دو ظرفیتی بی شکل باشد - یعنی متبلور نباشد - ماسیکو نام دارد ولی پس از ذوب و سرد شدن متبلور میگردد وبنام لیتارژ یا مردار سنگ نامیده میگردد. مردار سنگ بصورت ورقه های کم ضخامت نارنجی یا زرد و یا قرمز متبلور میگردد. مردار سنگ در نقاشی بعنوان یکی از خشک کننده های رنگهای روغنی مصرف میشود و همچنین آنرا در پزشکی جهت شستشو و ضد عفونی و سایل پزشکی جهت شستشو و ضد عفونی وسایل پزشکی در ترکیب برخی صابونهای طبی مصرف میکنند و نیز در برخی صنایع از جمله کوزه گری جهت تهیه لعاب روی کوزه ها مورد استعمال دارد ولی همیشه بسبب داشتن سرب در ترکیبش جزو مواد سمی است و حتی ظروفی که بوسیله مردار سنگ لعاب داده میشوند باز هم بکار بردن آنهاجهت حفظ مواد غذایی و خوراکی خالی از خطر نیستند لیتارژ مردار سنج مردار سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرده ری
تصویر مرده ری
((~. رِ))
مرده ریگ، میراث، مجازاً پست، ناچیز، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرده ریز
تصویر خرده ریز
اشیاء کم ارزش، چیزهای کم فایده یا بیهوده، باقی مانده هر چیز، آشغال
فرهنگ فارسی معین
خرت وپرت، خنزرپنزر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لاغر و مردنی، مرده ریگ، ماترک
فرهنگ گویش مازندرانی